اغلب ساکنان کوچه شهید درکی۳۱ در محله شهرک شهید باهنر از چهل سال پیش با یکدیگر آشنا هستند. بههمیندلیل حالا دیگر فقط همسایه نیستند و خودشان را یک خانواده میدانند. از حال هم باخبرند و هرروز سلام و احوالپرسی میکنند. آنها بهانههای مختلفی برای دیدار هم دارند.
همه او را به مهربانیاش میشناسند؛ همسایه خوشرو و خوشبرخورد محله که با همه روابط دوستانه و صمیمانه دارد. واقعیتش این است که زهرا قمری بهسادگی از کنار مشکل همسایهها نمیگذرد و سعی میکند هر طور شده، گرهی از کار اهالی باز کند.
اهالی کوچه تعریف میکنند که زهراخانم چندبار با کمک خیران برای نوعروسان کمبضاعت جهیزیه تهیه کرده است تا جوانهای محله بتوانند قدری آسانتر زندگی مشترکشان را شروع کنند.
او عضو فعال مسجد طفلان مسلم هم هست و تعریف میکند که ماههای رمضان با کمک خانمهای همسایه دیگ بار میگذارند، سفره پهن میکنند و بعد از نماز دور هم افطار میکنند؛ «آشپزی برای جمعیت زیاد، کار آسانی نیست. گاهی ما آشپزها یکی دو ساعت بعد از اذان افطار میکنیم، اما آنقدر گرم گفتگو هستیم و ازکنارهمبودن لذت میبریم که گرسنگی و تشنگی را فراموش میکنیم.»
طاهره کریمی یکی از همین آشپزهایی است که هرسال همراه زهراخانم پای دیگ میماند. زهراخانم از اخلاق خوب طاهرهخانم میگوید و اینکه در همه فعالیتهای محله بیچشمداشت، وقت و انرژی میگذارد.
طاهره کریمی یکی از ساکنان قدیمی اینجا و از فعالترین بانوان محله است. او از دورههای هفتگی قرآن خانمها میگوید؛ دورهای که خودش هجدهسال پیش پایهگذاری کرده و حالا حسابی شلوغ است. بعد او کمکم دیگر خانمهای محله هم بانی این جلسات شدهاند و حالا هر دوشنبه، دوره در خانه یکی از خانمها برگزار میشود.
او توضیح میدهد که این جلسات باعث افزایش رفتوآمدها و محکمترشدن پیوند دوستی و همسایگیشان شده است.
طاهرهخانم ادامه میدهد: دلیل اینکه به محلههای دیگر نقلمکان نمیکنم همین همسایهها هستند؛ اگر یک روز نبینمشان، دلم برایشان تنگ میشود. راستش اگر یک روز همسایهای را نبینم و سلام و احوالپرسی نکنیم، شب حتما زنگ میزنم و حالش را میپرسم.
طاهرهخانم، علاوهبر زهراخانم، کنیزرضا نیکروش را از دوستان خوب هممحلهایاش میداند. او قاری قرآن محله است و بدون هیچ توقعی به خانمها قرائت قرآن را آموزش میدهد.
کنیزرضا نیکروش بیستسال پیش به این محله نقلمکان کرده و حالا اصلا دوست ندارد از اینجا برود. او میگوید: من هیچ محلهای را ندیدهام که همسایههایش اینقدر مهربان، دلسوز و همدل باشند. چند نفر از خانمهای محله همان روز اول که به اینجا آمدیم و فهمیدند همسرم شبکار است، شماره تماسشان را دادند و گفتند اگر مشکلی پیش آمد، کنارمان هستند. یک شب که پسرم تب کرده بود، یکی از همسایهها با ماشین خودش، ما را به درمانگاه رساند.
کنیزرضاخانم حالا جدا از جلسات هفتگی، در خانه خودش هم برای خانمها کلاس قرائت برگزار میکند. این کلاسها ابتدا در مسجد برگزار میشده، اما با سردشدن هوا به پیشنهاد او به خانهاش منتقل شده است.
او در پایان توضیح میدهد: رفتار آدمها مسری است و مهربانی سرایت میکند. وقتی در محلهای همه به فکر کمک به همسایه باشند، تو هم کمکم شبیه آنها میشوی و حس همدلی در وجودت پررنگتر میشود.
* این گزارش دوشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۱ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.